۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

من تو را مي خواهم

دلم ميخوادت
بيشتر از اون چيزي كه تو ذهنته
نمي دونم ب چه زبوني ديگه بايد بگم
اين روزها تو بيشتر از قبل دگير كاري و كمتر درگير من
خوب فعلا كاري نمي تونم بكنم
جز صبر
..
...
....

۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

دهمين ماه

نگاهم که به نگاهت میدوزد؛
لبم که به لبت می‌رسد؛
چنانم به آتش می‌کشی؛
که ایمان می‌آورم خدا نمی‌تواند «مرد» باشد؛
هیچ مردی ایـــنقدر «مهربان» نیست

۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

23/04/1389

خيالم راحت شد ديروز همه حرفامو زدم
وخالي شدم
و البته اينكه وريا هم منو مورد توجه خودش قرار داد
ها خوشحالم
از هيچ نظري جز گامبالوئگي من با هم مشكل نداريم و اين بزرگترين حسن اين رابطه است
خيلي دوستش دارم

۱۳۸۹ تیر ۲۱, دوشنبه

احساس تنهايي مي كنم

ديشب هر لحظه اي كه از خواب پريدم داشتم گريه مي كردم مي كردم تو خواب
نمي دونم چم شده بود يا چي داشتم مي ديدم
از عصري بدجوري پكر بودم
احساس تنهايي ميكنم
اين روزها وريا خيلي درگيره تنها ارتباط ما روزمرگيه
سلام سلام
چي كارا مي كني
برنامت چيه
بخوابيم

ديگه كم كم داره بهم فشار مي ياد
نمي دونم چرا شايد توقع من زياده ؟!!!!

دلتنگي هام داره زياد ميشه
هر روز بيشتر
قبلنا وريا سريع متوجه مي شدناراحتم ولي چون حالا ها م در ارتباطيم دير متوجه مي شه



دلم نمي خواد به حقيقت برسم كه

معشوق هم از آن چیزهاییست
که خیالی اش
بهتر از واقعی اش است ...


ن ا ر ا ح ت م